-
مستم در خوشی
11 اسفند 1390 09:25
ارام و بی صدا در ارامشی که وصف نشدنی ست در یک خلسه ای خوشایند شناورم در یک رویایی خوش در سکوتی دلپذیر و شیرین در خلوت خود به هیچ چیز فکر نمیکنم می دانی چرا ؟ زیرا مستم در خوشی گوش میکنم هیچ صدایی نمیاید گرم هستم چشمهایم برق میزنند صدایم نمی لرزد میخندم ولی ارام نه بلند در دل میگویم گوش شیطان کر ! فریبا ستاری اولین روز...
-
دلبر رعنا
7 اسفند 1390 12:30
دام نهادم که تو را روزی گرفتار کنم خود ندانسته در دام تو گرفتار شدم خواستم این بود تا سحر تو را به زنجیر کشم خود ندانسته افسون ان دو چشمان خمار تو شدم هوس این بود با شراب عشق تو را مست کنم اما با جرعه ای از عشقت خود مدهوش شدم حال که افتاده ام در دامتو خراب ان چشمانتو مست از جام شرابت باید اقرار کنم خوش به انم که در...
-
عشق
28 بهمن 1390 15:18
عشق را عشق است و عاشقی معشوق را ستایش کردن است و دیوانگی مستی حرام نیست و دل را نیست ازادگی عشق را مروت باید و مردانگی دلم را داده بودمت از برای احتیاط ان را بود تمام سرمایه ام در زندگی گر تو را قلبی است درون سینه ات مشکن دلم , این نیست رسم دلدادگی فریبا ستاری
-
این زمستان
27 بهمن 1390 12:24
میان این همه درخت در بهار , امدی و بر درخت خزان زده ام نشستی بیا و این زمستانم را گرم نگهدار فریبا ستاری
-
اوج
27 بهمن 1390 12:16
مخمل نرم شب میاید و من با شب قرار ملاقات دارم هر شب نامه ای مینویسم از صدای نرم پرواز پرنده خیالم که ازادانه پر میکشد و مرا به هر سو با خود میبرد تا برایم ترانه امید بخواند و با صدای نرم بالهایش مرا به شعف اورد لذتیست در این شکسته شدن سکوت شبانه سر مستم از هم اغوشی حس درونم بر روی این برگه سفید کاغذ رازیست در این رقص...
-
خواب
26 بهمن 1390 13:46
دلم یه اسمون ابی میخواد یه هوای افتابی یه رود جاری یه اواز رویایی یه داستان عشقی یه دست گرم پر محبت یه شونه قوی برای گاه گداری یه بالش نرم با بوی عطرگل یاس تو رو به خدا قسم بیدارم نکن از این خواب ناز . . . فریبا ستاری
-
بهانه
21 بهمن 1390 20:31
در پرواز خیالم می بوسم گلهای یاسی را که پنهانی به من داده بودی قلبهایمان تشنه بود نگاه مان در تمنا به یاد میاورم حکایت من و تو ساده دلی و صداقت بود معنای نگاه من و تو تعبیر معنایی ازعشق بود لب تشنه بود بوسه بهانه لب بود قلب در تمنای ضربه های تند و گرمای تن بود رویا بود خواب بود نمیدانم هر چه بود زیبا بود هر چه بود...
-
هرز میروی
16 بهمن 1390 16:02
نگاهت میکنم که چگونه پشت نقابی از رنگهای تند گم میشوی چه ارزان نجابت را از دست داده ای حیف میشوی حرام میشوی هرز میروی ولی خوب میدانم که در خلوت خود اهی از حسرت میکشی فریبا ستاری
-
پل
8 بهمن 1390 19:24
به یاد داشته باش همیشه برای من و تو که از پشت پنجره های اتاقهای گرم باران ذوق شاعری را به وجد میاورد , هستند کسانی که در زیر این شاعرانه های قطرات باران با شکمی گرسنه میخوابند ................ کنار پل ستارخان زن خود را در میان چادر سیاه و کثیف پیچیده بود و مرد با کتی که نشانه سخاوت همچون من و تویی است , کودکی را در...
-
سکوت مطلق
29 دی 1390 19:27
دلم میخواد یه جایی پیدا کنم که در ان سکوت مطلق باشه میگن سکوت مطلق خیلی ترسناکه ... این رو دوست دارم امتحانش کنم یه جایی مثل کویر کویر سکوتش بکر و دست سرخوردست انجا بشینیم به هیچی فکر کنم . . . ۸۹/۱/۲۸ فریبا ستاری
-
باران
29 دی 1390 19:22
خسته ام از این همه پلیدی از این همه مردم فریبی ببار باران بار دیگر شست و شو ده دل زمین را قلبها را دیده ها را میخواهم باز نوید اینده روشن را دردل بپرورانم ببار باران من در اشتیاق دیدن رنگین کمانم اسمان ابی را خورشید گرم را امید یک روز روشن را در دل می پرورانم فریبا .ستاری 21 آبان1388
-
شروع
9 دی 1390 19:43
از اغاز شروع میکنم الفبای زندگی و راه و رسم ازاد بودن را از هوای تازه جرعه جرعه سر میکشم تا مست شوم این زمستان نیز میگذرد پشت شیشه های یخ زده به قلبم گواهی روزهای بهتری را میدهم : " بیا تا با هم به بلندترین جای زمین برویم از انجا زمین چه زیباست انجا از زشتی ها دور خواهیم بود هوای تازه کوهستان را با جام عشق سر...
-
اخرین چرخ
3 دی 1390 10:22
رقصید و رقصید و رقصید برایش مهم نبود که بر روی دریاچه ای که یخهایش هنوز نازک بود برای راه رفتن , میرقصید باد سردی می وزید و با موهایش بازی میکرد .صورتش از سرمای زیر صفر دریچه سرخ شده بود . گرمای خونی که در رگهایش جریان داشت , سرمای هوا را به سخره گرفته بود . دایره ها پشت دایره بر روی صورت یخ کشیده میشد و او با شادی و...
-
عادت
3 دی 1390 10:20
-
...
27 آذر 1390 21:57
یک همراه خوب کسی هست که باعث پیشرفت ما در زندگی شود اگر احساس کردی به عقب برگشتی این رو قبول کن که در انتخابت اشتباه کرده ای
-
گلایه
27 آذر 1390 21:56
راستی ماهی سیاه کوچولوی تو قصه هاچی شد علی ناز و کوچولو چه بلایی سرش امد کسی هست اشکهای پریای تو قصه رو پاک کنه زنجیر پاهای خسته شونو باز کنه دستامو که تو باغچه کاشته بودم سبز نشدن ارزوها ورویاهای شیرینم همه فراموش شدن حالادیگه گنجشکها کجا باید تخم بذارن نمیدونم خوابهای قشنگمو برا کی باید تعریف بکنم نمیدونم هرچند...
-
یک قدم
27 آذر 1390 21:50
به رویت نمیاورم ولی در دلم میگویم من درست میگفتم هنوز هم تو یک قدم از من عقب تری!!! قدم در جای پاهایم بگذار تا دگر بار راهت را گم نکنی
-
سوال پشت سوال
20 آذر 1390 13:34
تو هم همون احساس منو داری تو هم مثل من این همه حرف داری ؟ ایا دریای دلت طوفانیست یا اسمونه دلت مهتابیست؟ تو هم اشکهات رو صورتت سر میخورد وقتی گلهای باغچه رو باد میبرد؟ تو هم دوست داری پا برهنه بری زیارت یا وقتی دلت گرفت یک شمع روشن کنی برای هدایت؟ دوست داری موقع سحر با اذون بیدار شی یا وقت دعا با خدا هم کلام شی؟ موقع...
-
بوی سحر
20 آذر 1390 13:32
یقین امشب مهتاب ضربه میزند بر پنچره ام باید کنار زنم این پرده خاکستری را تا روشن کند ماه , دهلیز تاریک دلم را امشب شبی دیگر است ماه به ارامی میگوید من زیر ابر نخواهدم ماند در باورم امشب مهتاب در سکوت شب مهمان من است بوسه میزند بر گونه ام عاشقانه و در گوشم زمزمه میکند ارام اسوده بخواب که فردا روزی دیگر است که فردا...
-
ایا از من نامی باقی خواهد ماند؟
20 آذر 1390 13:30
دستم نبود پر ز گلهای یاس خوشبو پاهایم نبود در اشتیاق دویدن از برای او در نبودش اه بود و حسرت درحسرتش لبخند گل میشد پرپر از برای ان گل, بلبل اسیر بیداد میشد در گنج قفس نفسهایش تنگ میشد در تنگنای قفس پرهایش بر باد میرفت چهلچراغ حرم یک به یک بی نور میشد پرده ها از هم میدرید و زود می فرسود گلهای قالی در خشم خورشید زرد...
-
پاییز
6 آذر 1390 19:29
پاییز همیشه دلم رو را به لرزش عجیبی میاندازه گاهی نمیتونم درک کنم که چرا پاییز برای عده ای غم انگیز هست این همه رنگهای شاد این همه نشاط که زمین ان را مانند بوم نقاشی به خودش دعوت میکنند و یا ین اخرین تلاش طبیعت که زندگی را با تمام به پایان رسیدنش به یاد ادمها میاندازه چرا باید غم انگیز باشه شاید چون خودم پاییزی هستم...
-
شیدایی
2 آذر 1390 18:50
رقصیدم من به تنهایی رفصی متفاوت رقصی خاص ... رقصی با ملودی های سازهای دلم ای نا اشنا خوب گوش کن میشنویی صدای اهنگ دلم را و یا صدای رقص پاهایم را ؟ میرقصم در صحرای خیالم میکوبم با ریتم , ریز , بر بستر خاک میزند زنگ هر ضربه تند , نا ارام میرقصم با با ساز دلم اما میدانم , تو نخواهی شنید صدای سازم را تا نبیتی این رفصم را...
-
DANGEROUS TERRITORY
5 آبان 1390 17:36
چند روزی هست که چند ضرب المثل را با خودم دائما تکرار میکنم. چرا ؟ بگذارید اول این جمله ها را برایتان بنویسم و بعد در مورد انها با شما صحبت کنم. DANGEROUS TERRITORY WALKING ON THE THIN ICE THE VERY THIN LINE BETWEEN GOOD OR BAD DIGGING YOUR OWN GRAVE در زندگی گاهی حس ما جرا جویی ما را به مسیری میبرد و از پایان و نتیجه...
-
دعا
5 آبان 1390 17:32
دعایت کنم یا نفرین ... دعایم که مستجاب نشد ... نفرینت هم نمیکنم ... فقط تماشایت میکنم تا بعد... فریبا ستاری / اسفند
-
میخواهی ببخش میخواهی نبخش
5 آبان 1390 17:26
ببخش اگر نوشته هامو زیاد دوست نداری. ببخش اگر ازشمع و گل وپروانه و بلبل نمی نویسم. ببخش اگراز شعرهات تعریف نکردم . ببخش اگردیشب زنگ زدم واز خواب بیدارت کردم. ببخش اگرروغن کرمانشاهی روی برنج نداده بودم یا گوشت خورشت کم بود. ببخش اگربرای تولدت بجای سکه کتاب اورده بودم. ببخش اگربهت نگفتم مدل جدید موهات خیییییییییییلی بهت...
-
خاطره
22 مهر 1390 14:06
یادم میاد تاره ازدواج کرده بودیم داشتیم میرفتیم مهمونی .یه ماشین پبکان قهوه ای داشتیم که پدر سعید براش قبل از ازدواجمون خریده بود . ان ماشین رو خیلی دوست داشتیم شاید چون خاطرت زیادی با ان ماشین قبل از ازدواجمون داشتیم. توی میدان فردوسی که رسیدیم چشمم خورد به زنی که سر تا پا قرمز پوشیده بود. زنی مسن و کمی هم چاق .شاید...
-
اخرین حرف
22 مهر 1390 14:01
-
صدای پرواز
22 مهر 1390 13:57
افتاده ای بر خاک ای گل رز چشمانت چه زیباست خون تو سرخ نگاهت بر خون نشسته اما باز صدایم میکند دوباره ندا را کن اغاز دنیا شنید اواز تو ای پرنده خوش اواز بترسیدند خفاشان از صدای پرواز فریبا . ستاری
-
برنه کی بود
19 مهر 1390 08:18
من مست من خراب تو ساقی تو جام شراب من تشنه تو یک قطره اب من ستاره ای سرد تو نور , تو افتاب تو شمع , من ان پروانه سوخته تو مسافر , من منتظر و چشم به ره دوخته تو درمان این تن , من از این نوشدارو خواسته من در تب تو , تو دل به دیگری باخته من خسته از پا افتاده تو با رخش صحرا را تاخته هشدارم ندادی ای روزگار که او برایم چه...
-
بگذر
25 شهریور 1390 22:47
بگذر ای مست از این کوچه ما مشت مزن بر در این کاشانه ما گر دل ما اسیریست در این خانه مشکن در و بگذر از این دل دیوانه ما فریبا.ستاری ۱۱/۱۱/