در این اشفته بازار که مرغ حق , ناحق می کشند
انچه خواهی تو , انان , با نرخ خون , ان می کشند
بر هر گذر فریاد حق در گلو, خون می کنند
عاقبت , عاشقان را با قول و زنجیر می کشند
قوت حق از گلوی گشنگان , بیرون می کشند
زحمت دستان پیر , انان , با شراب سر می کشند
فریاد ازادی مرغان عاشق , کوچه ها پر می کنند
با دشنه ها , عاشقان را, بر خاک وبر خون می کشند
ظالمانه گیسوان ازاد زنان, بر تیغ می کشند
انان را با عذاب بر, دار ناحق می کشند
در خلوت خانه , ان پیکر رعنا را لگد مال می کنند
ماه منیر را با تحقیر , چون شقایق بر خون می کشند
سیه روسپیان , فریاد ها از شوق می کشند
رقص کنان , لاله های باغ , بر اتش می کشند
بلبل خوش اواز را در قفس خاموش می کنند
پر های رنگینش را دانه دانه, با خون می کشند
روزی این فریادها نیزه ها , پایین می کشند
صورتکهای تزویرو ریا , از رویشان پس می کشند
خون سرخ لاله ها جویها , پر می کنند
عاقبت , دیو سیرتان را با تخت ,به اتش می کشند
دلهای داغدار, دگر باره , نفسهای تازه می کشند
دریا ی اسمان را , رنگهای الوان به نهایت می کشند
معجزه چشمان یار, دلها را افسون می کنند
فارغ از بغض , گیسوان را ازاد بر باد می کشند
فریبا ستاری.......۲۵/۱۱/۸۷