بوی سحر

 

 

 

یقین امشب مهتاب ضربه میزند بر پنچره ام

باید کنار زنم این پرده خاکستری را

تا روشن کند ماه , دهلیز تاریک دلم را

امشب شبی دیگر است

ماه به ارامی میگوید من زیر ابر نخواهدم ماند

در باورم امشب مهتاب در سکوت شب مهمان من است

بوسه میزند بر گونه ام عاشقانه

و در گوشم زمزمه میکند ارام

 اسوده بخواب که فردا روزی دیگر است

که فردا اغازی دیگر است

لالایی مهتاب

چشمک ستارگان

بوی سحر

میگوید

حق با تو خواهد بود

 

فریبا.ستاری  ۲۸ / اذر / ۸۸