به یاد دوستی که باید با خاطراتش زندگی کرد

 

 ای حجم تاریک دلتنگی
ای انبوه صداهای تو خالی
ای قولهای به خاک کشیده
قاصدک دیگر مرد
ستاره های روشن اسمانش دانه دانه سوخت و پژمرد
نفسهایش دیگر رو به خاموشیست
دیگر لبهای شیشه ایش را هوس بوسه ای نیست
هر دم تنش سرد میشود سرد
دیگر از او صدایی نیست
همه امیدهایش را مرگ در قحطی روشنایی بلعید
توده سیاه شب او را از همه ما دردید

 
فریبا ستاری