قاصدک

  

 

چشمهایت را ببند و خود را در میان صحرایی از گل تصور کن

تو شاپرکی شاد هستی 

با دلبری  بالهای رنگینت را باز کرده ای

تا از این گل به ان گل  به پرواز در ایی

هیچ چیز وجود ندارد که تو را نگران کند

هیچ کس نیست که بخواهد اسیبی به تو برساند

صدای بر هم زدن بالهایت چون نوایی دلنشین همه را به ارامش دعوت میکند 

تو چون قاصدی مومن از این گل به ان گل رازهای عاشقانه را میرسانی

بنوش از شهد گلها تا سرمست شوی 

تو نقش زیبای این صحرایی  

 

فریبا ستاری