سپیده

 

چه شب ظالمیست امشب

 

کاش بود روزنه ای برای نور

 

کاش نبود اواز ان بوف کور

 

پایم خونین از سنگی تیز

 

ترسم از  این تاریکیها نیست

 

شبی ست برای پرواز بدیهاست

 

دلم گرفته از این هم تاریکیها

 

تو دانی که از صدای شب بیزارم

 

باز هم به امید سپیده بیدارم 

 

 

فریبا . ستاری