منتظر

 

  جای خالیت سرد بود در کنارم

 

دستهای گرمت نبودند در انتظارم

  

درمیان دفتر خاطراتم هیچ نبود از تو حرفی

 

در ان عکس یادگاری

 

لبخند تو , نداشت رنگی

 

در حاشیه جاده های زندگی

 

نبود مسافری , همراه یا چشم به راهم

 

اسمان دلم پوشیده بود از ابر سیاهی

 

زمین زیر پایم بود تشنه قطره ابی

 

چون کودکی که در انتظار دیدنت پیر میشد

  

ایستاده بودم در  چشم به راهی

 

نفس از برای امدنت دیر میکرد

 

ضربه های تند قلبم , دل را , بیشتر اسیر میکرد

 

چند قدمی بیشتر نمانده از ان همه بیقراری

 

منتظرت می مانم , تا از دور بیایی

 

 

 ف ستاری................۶/۵/۸۸