فاحشه پیری را میشناسم که خرجش از فروش معصومیت بر باد رفته دخترانیست که راه گم
کرده اند عجب زمانه ای شده که فاحشه ها نجابت را ننگ میداند و تن فروشی را اصالت !
برو در خانه دگر زن در اینجا خریداری نیست! پرده نجابت دروغینت مدتهاست پاره شده
.......................
به اون مخاطب بی شعور که بدجوری داره میسوزه ؛
نوشتنت بهتر شده ولی نه انقدر که بتونی ادعا بکنی سواد داری کلی غلط داشتی
اخه هوا هم شد اسم ... نکنه منظورت باد هوا بوده
در ضمن سعید گفت زیادی نخور برات خوب نیست
سکوت و ارامش کامل .همین را میخواهم. امروز توی ایوان میایم تا کمی از
هوای تازه استفاده کنم.هیچ صدایی نمیاید جز صدای پرندگان کوچک که
از شاخه ای به شاخه دیگر می پرند. دیشب باران ریزی امده بود بوی
چمن باران خورده سینه سرخها را برای پیدا کردن غذا بیرون اورده
است .همسایه روبرویی درحیاط خودش است
مرا میبیند دستی به هم تکان میدهیم.لبخندی با هم رد وبدل میکنیم.
چشمهایم را میبندم . همه جا ارام است .
اینجا همان جایی است که دوستش دارم .
اینجا خانه من است.
نامه ای برای بی وفای من
........................................
سلام از من ,
اره , منم خوبم
کمی بهتر کمی خوشتر
کمی خنده گهی گریه
کمی اروم گهی فریاد
کمی خوابم ,
اما ,
بیشتر بیدار
کمی در رویا , کمی بی پروا
کمی عاشق کمی فارغ
کمی در فکر ,
به فکر بودن
کمی کمتر به فکر رفتن
کمی هستم به یاد گذشته
کمی بیشتر ,
به فکر اینده
کمی کمتر به فکر تو
کمی بیشتر به فکر خود
کمی از هر چیز به ز هیچ چیز
این بود جواب من
خداحافظ
بی وفای من
فریبا . ستاری ۱۸/۱۰/۸۸
چشمهایت را ببند و خود را در میان صحرایی از گل تصور کن
تو شاپرکی شاد هستی
با دلبری بالهای رنگینت را باز کرده ای
تا از این گل به ان گل به پرواز در ایی
هیچ چیز وجود ندارد که تو را نگران کند
هیچ کس نیست که بخواهد اسیبی به تو برساند
صدای بر هم زدن بالهایت چون نوایی دلنشین همه را به ارامش دعوت میکند
تو چون قاصدی مومن از این گل به ان گل رازهای عاشقانه را میرسانی
بنوش از شهد گلها تا سرمست شوی
تو نقش زیبای این صحرایی
فریبا ستاری
از اینه پرسیدم :تو شکسته ای یا من ؟
با خنده تلخی گفت :مگر نشنیدی که ما با هم شکستیم...
فریبا ستاری
روزی که پرواز کنم اوج میگیرم به سوی اسمان
از باد میخواهم تا زمین را گرد گیری کند تا دلش از تیرگیها پاک شود
در گوش خورشید زمزمه خواهم کرد تا با زمین مهربانتر باشد
ابرها را به ارامی نوازش خواهم کرد تا برزمین خشک ببارند
نسیم را میبوسم تا دانه های صبر را بر روی زمین بپاشد
ستاره ها را دانه دانه خواهم شست تا شبها برایتان چشمک بزنند
از فرشتگان میخواهم که قلب شما را بوسه باران کنند
تا همدیگر را دوست بدارید
به زمین باز نخواهم گشت
جای خود را به کسی دیگر میدهم تا در این جهان
زیبا زندگی کنند .بهشت را برای شما میخواهم.
۸۸/۲/۱۵
فریبا ستاری
هر جا که میریم , هر حرفی که میزنیم , هر تصمیمی که میگیریم
هر نقشه ای که داریم , هر عملی که میخواهیم انجام بدیم
یادمون باشه که تنها نرویم , وجدانمون رو هم همراه ببریم