یک خورشید پر از تو



در این گوشه خلوت،

من با رویای خیالت

تنها نشسته‌ام

اگر بدانی چه خواب‌هایی برایت می‌بینم

هر لحظه در انتظار آنم

که بوی تو بیاید و بماند.


ماه پشت ابرهاست،

اما در دلم

نور طلوع می‌کند

یک خورشید پر از تو

که هرگز غروبی ندارد.


می‌بینم

تصویرت روی دیوار دلم

قد می‌کشد

به شوق می‌آیم

صدایت را به یاد می‌آورم

که چگونه با نجواهای عاشقانه

آرام در گوشم ترانه عشق می‌خواند.


حالا

در این خلوت خودخواسته

با توام،


اینبار

بیا

بمان

و هرگز

نرو.


آرام بگیر

تا آرزو را با امید پیوند زنیم.


فریبا ستاری