ازرده

 

به چهره های اشنایی فکر میکنم که برام غریبه ای بیش نیستند به کسانی که یه زمانی دوستشان داشتم ولی حالا در میان غبارهای ناباوری گم شده اند دنبال گمشده ای میگردم که میدانم حتی اگر پیدایش کنم دیگر ان کسی نیست که من زمانی او را میشناختم غریبه ای که زمانی دوستش داشتم به من خیره میشود به چشمهایش نگاه میکنم تا شاید در پس ان ابرهای تیره و در لابه لای خاطرات کمرنگ بتوانم او را دوباره پیدا کنم به گمانم چشمهایم دیگر سوی گذشته را نداشته باشند شاید به عینکی دیگر برای دیدن واقعیتها احتیاج داشته باشم .

بر خودم این انتقاد را دارم که چرا گاهی برای ان واقعیتهایی که باعث ازارم میشد بهانه هایی میاوردم تا منکر دیدنشان باشم .خاطرم سخت ازرده است ... 

 

 

  

نظرات 8 + ارسال نظر
رعنا 16 خرداد 1390 ساعت 09:17 ب.ظ http://sedayekhamushi.blogsky.com

و من بر خودم این انتقاد را دارم که چرا بر ان واقعیتهایی که باعث ازارم می شد سکوت می کردم و عینک خوش بینی می گذاشتم....از حق خودم می گذشتم و خاطرم هنوز هم ازرده است..............

.سپندار . 16 خرداد 1390 ساعت 10:15 ب.ظ http://nezakat.blogsky.com

چرا خاکستری شدی ؟!..... سبز خیلی بهت میومد ... آخه دستنوشته ادبی هرچه هم که باشه بر برگ سبز جور دیگری نمایان میشه .



ستاره 17 خرداد 1390 ساعت 10:09 ق.ظ http://shiny-star.blogsky.com

اری دگر آن چشمها .چشمهای گذشته نیست

سودابه 17 خرداد 1390 ساعت 04:18 ب.ظ http://khateratebarankhorde.blogfa.com

سلام
و انسان بودن و احساس داشتن سخت است

سلام
من وبلاگمو عوض کردم



خرابه تر از وجود من کجاست

گمشده 18 خرداد 1390 ساعت 12:21 ق.ظ

این هم روزی از روزای زندگیه
گاهی دلتنگ گاهی شاد زندگیه دیگه

شب آرزوهاست

باید دری برای مناجات وا شود

تا درد بی دوای گناهم دوا شود

باید کسی که نزد خدا دارد ابرو

وقت سحر به یاد دلم در دعا شود

التماس دعا

امیدوارم که اینطوری باشه که میگی

مهرداد 23 خرداد 1390 ساعت 03:30 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد