ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
جای خالیت سرد بود در کنارم
دستهای گرمت نبودند در انتظارم
درمیان دفتر خاطراتم هیچ نبود از تو حرفی
در ان عکس یادگاری
لبخند تو , نداشت رنگی
در حاشیه جاده های زندگی
نبود مسافری , همراه یا چشم به راهم
اسمان دلم پوشیده بود از ابر سیاهی
زمین زیر پایم بود تشنه قطره ابی
چون کودکی که در انتظار دیدنت پیر میشد
ایستاده بودم در چشم به راهی
نفس از برای امدنت دیر میکرد
ضربه های تند قلبم , دل را , بیشتر اسیر میکرد
چند قدمی بیشتر نمانده از ان همه بیقراری
منتظرت می مانم , تا از دور بیایی
ف ستاری................۶/۵/۸۸
افرین خیلی قشنگ بود
سلام
خوبی
بازم خوب می نویسی
امیدوارم زندگیت هم مثل نوشته هات قشنگ باشه
موفق باشی
فریبا درد دوری هم بد حسیه
خیلی سخته
کاش دوباره ببویم عطر تورا
که میبوسیدی لبانم را
آه کی میآیی تو
دلم تنگست
تنگ شور عشقی که تو در من نهادی
فریبا مثل اینکه نوشته هام نظرتو جلب کردن؟
من هیچ وقت نگفتم از نوشته هات بدم میاد ... گفتم منو دچار شوک میکنه ... فقط نمیدونم چرا یهو بین این نوشته هایی که خیلی عمیق هست میری دنبال سبک ایرج میرزایی ...